چرا تعیین تارگت فروش حیاتی است؟
تعیین تارگت فروش، شمشیری دولبه عمل میکند؛ اگر هوشمندانه و واقعبینانه تعیین شود، به ابزاری قدرتمند برای رشد تبدیل میشود، اما اگر غیرمنطقی باشد، میتواند به عاملی مخرب بدل گردد. از منظر سلز کوچینگ و بر اساس تجربیات استاد مهدی ترابی، بنیانگذار این مجموعه، یک تارگت فروش هدفمند و اصولی میتواند فرهنگ فروش سالمی را ترویج دهد و به فروشندگان کمک کند تا بر نقاط قوت خود تمرکز کنند.
تارگتهای فروش معقول، رشد شرکت را تسهیل میکنند و معیارهای شفافی برای ارزیابی عملکرد فراهم میآورند. در واقع، تعیین اهداف و تارگتها به تیم انگیزه میدهد تا برای دستیابی به نتایج بزرگتر تلاش کنند و به درک بهتری از تارگت زدن چیست دست یابند. در مقابل، تارگتهای غیرواقعی، تیم را برای شکست آماده کرده و باعث ایجاد استرس غیرضروری میشوند. این اهداف دستنیافتنی، انگیزه تیم را از بین میبرند و میتوانند منجر به «آشفتگی رفتاری» در مدیران فروش شوند؛ یک فشار روانی که تمرکز آنها را مختل کرده و تواناییشان برای انجام وظایف را کاهش میدهد.
انواع متداول تارگتهای فروش
انتخاب نوع تارگت یک تصمیم استراتژیک است که مستقیماً بر رفتار تیم فروش، نحوه تخصیص منابع و در نهایت، سودآوری شما تأثیر میگذارد. آشنایی با انواع مختلف تارگتهای فروش به شما کمک میکند تا مناسبترین رویکرد را برای کسبوکار خود اتخاذ کنید و به درک کاملی از تارگت چیست برسید. هر نوع تارگت، با توجه به استراتژی و حوزه تمرکز کسبوکار، مزایا و کاربردهای خاص خود را دارد.
در ادامه به بررسی برخی از متداولترین انواع تارگتهای فروش میپردازیم؛
تارگت مبتنی بر سود (Profit-Based)
این تارگت بر اساس سود خالص بهدستآمده اندازهگیری میشود. این رویکرد فروشندگان را تشویق میکند تا معاملاتی با ارزش و حاشیه سود بالاتر را نهایی کنند، نه فقط حجم فروش. این نوع تارگت برای شرکتهایی که بر افزایش سودآوری در بلندمدت تمرکز دارند، بسیار مؤثر است.
تارگت مبتنی بر حجم (Volume-Based)
این نوع تارگت بر اساس تعداد واحدهای فروختهشده یا درآمد کل ایجادشده در یک دوره زمانی مشخص است. این روش برای کسبوکارهایی با چرخه فروش کوتاه و قیمتگذاری ثابت مناسب است و به سرعتبخشیدن به نقدینگی و افزایش سهم بازار کمک میکند.
تارگت مبتنی بر فعالیت (Activity-Based)
این تارگت شامل تکمیل مجموعهای از اقدامات از پیش تعریفشده مانند تعداد تماسهای تلفنی، قرارهای ملاقات یا دموهای برگزارشده است. این روش برای چرخههای فروش طولانی که نتیجه نهایی بهسرعت حاصل نمیشود، کاربرد دارد و به تیم کمک میکند تا بر مراحل میانی فرآیند فروش متمرکز بماند.
تارگت ترکیبی (Hybrid)
همانطور که از نامش پیداست، این استراتژی بیش از یک نوع تارگت را با هم ترکیب میکند و اغلب در تیمهای فروش B2B برای پوشش جنبههای مختلف عملکرد استفاده میشود. برای مثال، ممکن است ترکیبی از تارگت حجم و فعالیت باشد تا هم به نتایج نهایی و هم به فرآیند رسیدن به آن توجه شود.
تارگت محصول (Product Targets)
این اهداف بر افزایش فروش یک محصول خاص یا معرفی و جاانداختن یک محصول جدید در بازار متمرکز هستند. این تارگتها میتوانند برای راهاندازی محصولات جدید یا تقویت فروش محصولاتی با عملکرد کمتر مفید باشند.
تارگت مشتری (Customer Targets)
اهدافی مانند جذب تعداد مشخصی مشتری جدید در ماه یا بهبود نرخ حفظ مشتریان فعلی را شامل میشود. این نوع تارگت به بهبود روابط با مشتری و افزایش ارزش طول عمر مشتری (CLV) کمک میکند.
تارگت منطقهای (Regional Targets)
این تارگتها شامل تعیین اهداف فروش برای مناطق جغرافیایی مشخص بهمنظور توسعه بازار در آن مناطق یا تقویت حضور در بازارهای خاص هستند. این رویکرد به توزیع مؤثر منابع و تمرکز بر پتانسیلهای منطقهای کمک میکند.

راهنمای گام به گام برای تعیین تارگت فروش مؤثر
تعیین تارگت فروش یک فرآیند استراتژیک است که نیازمند تحلیل دقیق و برنامهریزی هوشمندانه است. در اینجا به نحوه نوشتن تارگت فروش و نحوه محاسبه تارگت فروش به صورت گام به گام میپردازیم. این مراحل به شما کمک میکنند تا اهدافی واقعبینانه، انگیزهبخش و مؤثر تعیین کنید و تیم خود را به سمت موفقیت هدایت نمایید.
گام اول؛ عملکرد گذشته و شرایط فعلی را تحلیل کنید
ابتدا دادههای فروش یک تا دو سال گذشته را بررسی کنید. روندها، تأثیرات فصلی و نقاط قوت و ضعف عملکرد گذشته را شناسایی نمایید. همچنین، با استفاده از تکنیکهایی مانند تحلیل SWOT، وضعیت فعلی کسبوکار خود را ارزیابی کنید تا درک درستی از جایگاه خود در بازار داشته باشید. بررسی دقیق گزارشات فروش گذشته، پایه و اساس هرگونه برنامهریزی واقعبینانه است.
گام دوم؛ اهداف فروش را با اهداف کلان کسبوکار همسو کنید
تارگتهای فروش باید کاملاً با اهداف استراتژیک و کلان سازمان همسو باشند. نقش واحد فروش در تحقق این اهداف بزرگتر باید بهروشنی تعریف شود. برای مثال، اگر هدف کلان شرکت افزایش سهم بازار است، تارگتهای فروش باید بر جذب مشتریان جدید متمرکز شوند. این همسویی، در راستای مدیریت فروش، تضمین میکند که تمام تلاشها در یک جهت واحد قرار میگیرند. اگر میخواهید بدانید که مدیریت فروش چیست حتما سری به مجله سلز کوچینگ بزنید.
گام سوم؛ بازار، رقبا و مشتریان هدف را تحلیل کنید
بازار هدف و نیازهای مشتریان را بهدقت تحلیل کنید. استراتژیهای فروش رقبای خود را بررسی کرده و فرصتها و تهدیدهای موجود در بازار را شناسایی کنید. این تحلیل به شما کمک میکند تا اهدافی مبتنی بر واقعیتهای بازار تعیین کنید و از فرصتهای بالقوه بهرهبرداری نمایید.
گام چهارم؛ خط پایه عملکرد (Performance Baseline) ایجاد کنید
خط پایه عملکرد، معیاری است که از تحلیل عملکرد تاریخی، تأثیرات فصلی و شرایط بازار به دست میآید. تارگت فروش نهایی معمولاً بهصورت درصدی از رشد نسبت به این خط پایه تعریف میشود (مثلاً رشد ۱۰٪ نسبت به فروش سال گذشته). برای استارتاپها و کسبوکارهای نوپا که دادههای تاریخی ندارند، میتوان از پیشبینیهای فروش بهعنوان خط پایه استفاده کرد.
گام پنجم؛ تارگت را محاسبه و اهداف SMART تعیین کنید
تارگتها باید بهگونهای محاسبه شوند که چالشبرانگیز اما برای حدود ۸۰٪ از اعضای تیم دستیافتنی باشند. برای اطمینان از شفافیت و کارایی اهداف، از چارچوب SMART استفاده کنید؛
- S (Specific) – مشخص؛ هدف باید کاملاً واضح و بدون ابهام باشد.
- M (Measurable) – قابل اندازهگیری؛ باید بتوان پیشرفت بهسوی هدف را با اعداد و ارقام سنجید.
- A (Achievable) – دستیافتنی؛ هدف باید واقعبینانه و قابلدستیابی باشد.
- R (Relevant) – مرتبط؛ هدف باید با اهداف کلان کسبوکار همخوانی داشته باشد.
- T (Time-bound) – زمانبندیشده؛ باید یک بازه زمانی مشخص برای رسیدن به هدف تعیین شود.
گام ششم؛ با تیم فروش مشورت و اهداف را ابلاغ کنید
بهجای رویکرد صرفاً بالا به پایین (Top-down)، از تجربیات و نظرات تیم فروش برای نهایی کردن اهداف استفاده کنید. این رویکرد مشارکتی، پذیرش و تعهد تیم را افزایش میدهد. پس از نهایی شدن تارگتها، آنها را در جلسات تکبهتک و بهروشنی به هر یک از اعضای تیم ابلاغ کنید تا از درک کامل انتظارات اطمینان حاصل شود.
چالشهای انسانی؛ تأثیر روانی تارگتهای فروش
فشار شدید برای رسیدن به تارگتهای فروش، بهویژه زمانی که اهداف محقق نمیشوند، میتواند به پدیدهای به نام «آشفتگی رفتاری» (Behavioral Distress) منجر شود. این آشفتگی یک حالت روحی است که کل تمرکز مدیر را به هم میریزد و توانایی او را برای انجام وظایف و ادامه کار مختل میکند. ازآنجاکه عملکرد مدیر فروش تأثیر مستقیمی بر نتایج کل شرکت دارد، این فشار روانی میتواند موفقیت کلی سازمان را به خطر اندازد و به نارضایتی از معنی تارگت زدن چیست دامن بزند.
تحقیقات نشان میدهد که این پدیده از مجموعهای از عوامل نشئت میگیرد؛ فشار روانی ناشی از نرسیدن به اهداف فروش (تارگت)، عدم انعطافپذیری سایر واحدها (مانند واحد مالی یا تولید)، رفتار نامناسب و عدم حمایت مدیریت ارشد، کیفیت پایین محصولات یا کمبود بودجه، و همچنین رکود بازار و رقابت شدید. این عوامل میتوانند بهشدت بر روحیه و عملکرد مدیریت تیم فروش تأثیر منفی بگذارند. پیامدهای این آشفتگی شامل کاهش انگیزه، افت اعتماد به نفس، نارضایتی شغلی، کاهش فروش کل شرکت و نارضایتی مشتریان است.

نظارت بر موفقیت؛ شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) و ابزارهای کاربردی
تعیین تارگت تنها نقطه شروع است. برای اطمینان از حرکت در مسیر درست و دستیابی به اهداف، باید عملکرد را بهطور مداوم با استفاده از شاخصها و ابزارهای مناسب نظارت کرد. این نظارت مستمر به شما کمک میکند تا به موقع مشکلات را شناسایی کرده و استراتژیهای خود را تعدیل کنید.
شاخصهای کلیدی عملکرد فروش
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) معیارهای عددی هستند که میزان موفقیت تیم فروش را در دستیابی به اهدافشان اندازهگیری میکنند. برخی از مهمترین این شاخصها عبارتاند از؛
رشد فروش (Sales Growth)
درصد افزایش یا کاهش فروش در یک دوره زمانی مشخص را نشان میدهد. این شاخص نبض سلامت کسبوکار شما و توانایی آن برای رقابت و توسعه در بازار را نشان میدهد. رصد دقیق آن برای هر کسبوکاری حیاتی است.
نرخ تبدیل سرنخ به فرصت (Lead-to-Opportunity Conversion Rate)
درصد سرنخهایی که به فرصتهای واقعی فروش تبدیل میشوند و کیفیت سرنخهای ورودی را میسنجد. بهینهسازی این نرخ، به معنای افزایش بازدهی سرمایهگذاریهای بازاریابی شماست.
طول چرخه فروش (Sales Cycle Length)
میانگین زمان مورد نیاز از اولین تماس با مشتری تا بستن قرارداد را اندازهگیری میکند. کوتاه کردن این چرخه به معنای افزایش نقدینگی و تسریع رشد کسبوکار شماست.
ارزش طول عمر مشتری (Customer Lifetime Value – CLV)
کل درآمدی که انتظار میرود یک مشتری در طول تمام همکاری خود با شرکت ایجاد کند را تخمین میزند. تمرکز بر CLV، استراتژی شما را از فروش کوتاهمدت به سمت ایجاد روابط پایدار و سودآور با مشتریان تغییر میدهد.
ابزارهای ضروری برای پایش
ابزارهای مدرن نقش حیاتی در ردیابی تارگتها و تحلیل عملکرد دارند و به اجرای مؤثر پروموشن فروش نیز کمک میکنند.
نرمافزار CRM
سیستمهای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) به سازماندهی سرنخها، ردیابی فعالیتهای فروش، و تولید خودکار گزارشهای عملکرد کمک میکنند و دیدی ۳۶۰ درجه از فرآیند فروش ارائه میدهند. این ابزارها برای هر تیم فروشی ضروری هستند.
هوش تجاری (Business Intelligence – BI)
ابزارهای هوش تجاری دادهها را از منابع مختلف جمعآوری، تحلیل و بهصورت گزارشها و داشبوردهای تعاملی مصورسازی میکنند. این ابزارها به مدیران کمک میکنند تا با درک عمیقتر از عملکرد، تصمیمات آگاهانهتری بگیرند و استراتژیهای فروش را بهینهسازی کنند.
اشتباهات رایج در تعیین تارگت فروش که باید از آنها اجتناب کنید
تدوین یک استراتژی فروش مؤثر نیازمند دقت است. اشتباهات زیر میتوانند تمام تلاشهای شما را بیاثر کنند و دستیابی به تارگتهای فروش را با چالش مواجه سازند.
عدم شناخت کافی از مشتریان هدف
تدوین استراتژی بر اساس حدس و گمان بهجای تحلیل دادههای واقعی، منجر به ارسال پیامهای نامرتبط و کمتأثیر میشود. این رویکرد، منابع شما را برای هدفگیری مخاطبانی که هرگز قصد خرید ندارند، هدر میدهد.
تعیین اهداف غیرواقعبینانه
اهدافی که بر اساس انتظارات غیرواقعی تعیین شدهاند، باعث کاهش انگیزه و افزایش استرس در تیم فروش میشوند. این اشتباه به جای ایجاد انگیزه، بذر ناامیدی و فرسودگی شغلی را در تیم شما میکارد.
عدم تطابق استراتژی فروش با استراتژی بازاریابی
اگر تیمهای فروش و بازاریابی هماهنگ نباشند، پیامهای متناقضی به مشتریان ارسال میشود که اثربخشی هر دو بخش را کاهش میدهد. این ناهماهنگی، برند شما را در ذهن مشتری سردرگم و غیرقابل اعتماد جلوه میدهد.
نادیده گرفتن مشتریان فعلی
تمرکز بیش از حد بر جذب مشتریان جدید و غفلت از حفظ مشتریان وفادار، یک اشتباه پرهزینه است. این غفلت، در را برای ورود رقبا و تصاحب باارزشترین دارایی شما باز میگذارد و به ضرر ارزش طول عمر مشتری شما تمام میشود.
عدم استفاده از ابزارهای فناوری و تحلیل دادهها
استفاده از روشهای سنتی در دنیای امروز منجر به کاهش کارایی، دقت و از دست دادن فرصتهای بهینهسازی میشود. پافشاری بر روشهای سنتی در دنیای دادهمحور امروز، به معنای واگذار کردن مزیت رقابتی به رقبای هوشمندتر است.
جمعبندی
تارگت فروش یک ابزار استراتژیک قدرتمند برای هدایت و رشد کسبوکار است. زمانی که این اهداف بهصورت هوشمندانه و بر اساس دادهها تعیین شوند، شفاف به تیم ابلاغ گردند و با استفاده از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) و ابزارهای مدرن بهطور مستمر نظارت شوند، به موتوری برای افزایش انگیزه، تمرکز و موفقیت تیم فروش تبدیل خواهند شد. به تارگت فروش نه به عنوان یک ابزار کنترل، بلکه به عنوان ابزاری برای توانمندسازی نگاه کنید. تارگتی که هوشمندانه تعریف شود، به تیم شما جهت میدهد، انرژی آنها را آزاد میکند و کسبوکار شما را به جایگاه واقعیاش در بازار میرساند.
اگر به دنبال تسخیر قلههای فروش و رشد چشمگیر کسبوکار خود هستید، درنگ نکنید! با شرکت در سمینار و دوره های کوچینگ فروش استاد مهدی ترابی، مهارتهای لازم برای تعیین و دستیابی به تارگتهای فروش استثنایی را کسب کنید. همین امروز برای درخواست مشاوره و آغاز تحولی عظیم در فروش سازمان خود اقدام نمایید.

